داستان عاشقانه ناراحت کننده نبش قلب
پنجشنبه, ۲۴ ارديبهشت ۱۳۹۴، ۰۵:۵۹ ب.ظ
مادرم زیر سقف نم گرفته غسالخانه و در ملحفه ای که روی موها،چشم ها و بدن عریان او ریخته شده بود،در خودش فرو می رفت. باد،با صدای خش خش برگ و ناله سرو ها آنقدر خودش را به پنجره کوبید تا از حال رفت. سوز سردی که از سوراخ سمبه های غسالخانه به داخل آمده بود،با بوی کافور قاطی شد و ملحفه را از روی مادرم کنار زد.
ادامه در ادامه مطلب ...
منبع : http://98lovers.ir
لینک منبع و پست : http://www.98lovers.ir/post/1028/%D8%AF%D8%A7%D8%B3%D8%AA%D8%A7%D9%86-%D8%B9%D8%A7%D8%B4%D9%82%D8%A7%D9%86%D9%87-%D9%86%D8%A7%D8%B1%D8%A7%D8%AD%D8%AA-%DA%A9%D9%86%D9%86%D8%AF%D9%87-%D9%86%D8%A8%D8%B4-%D9%82%D9%84%D8%A8/
داستان عاشقانه ناراحت کننده نبش قلب
۹۴/۰۲/۲۴